سلام
دوران خیلی خوبی رو پشت سر گذروندیم. بعد از چندین سال که از فراغت از تحصیل در دوره کارشناسی گذشته بود باز هم احساس دانشجو بودن و باز هم همون دوران.
اولش فکر میکردم دوره ارشد با لیسانس خیلی فرق داره ولی وقتی واردش شدم بازم منو به همون دوران برگردوند. تقریبا یکسال و نیم پیش بود. اولین روزی که کنکورش رو دادیم خیلی از شماها رو همونجا دیدم. با خانم فودازی کنار هم نشسته بودیم و خانم فلاح رستمی کمی اونطرف تر از ما بود. آقای جانی نسب رو چون همراه دکتر محمدپور بود خیلی خوب یادمه . نتایج که اعلام شد خیلی خوشحال شدم. البته چون از درس فاصله گرفته بودم کمی هم میترسیدم. حالا با زندگی مشترک و با یه بچه چه جوری باید درس خوند؟
ولی....
دیدید چه زود گذشت؟
روز معارفه خیلی ها امیرکبیر رو با علم و صنعت مقایسه میکردن. در خصوص شهریه وقتی دکتر نوری منو شناخت و گفت شما که کارمند دانشگاهی اصلا چیزی نگو بعضی از دوستان از من پرسیدن که به شما تخفیف میدن؟...
خلاصه ... اولین جلسه حضوری کلاس دکتر جعفری بود با اون ادبیات خاصش. خیلی خوب بود . متوجه شدم برعکس ظاهر دوستان که خیلی جدی بود نه بابا دوران خیلی خشکی نخواهیم داشت. همه خوب بودن و خوب موندن و خوب از خودشون به جا گذاشتن.
تغییر تاریخ امتحان عملیات، کمی منو اذیت کرد ولی اونم تموم شد و خیلی های دیگه هم شاید از دستم ناراحت شدن ولی بازم اینا همش خاطره شد. دوستای خیلی خوبی پیدا کردم. شاید توی دوره ارشد خیلی هم به معلومات خودم اضافه نشد اما همنشینی با شما دوستان کوله بار تجربیاتم رو سنگین تر کرد.
من توی آخرین امتحان نتونستم منتظر بمونم و از همه خداحافظی کنم چون امتحان روشهای کمی طول کشید و مهدکودک دخترم تعطیل شده بود و باید زود خودم رو به دخترم میرسوندم.
از همتون خداحافظی میکنم و همتون رو به خدای بزرگ می سپرم و آرزو دارم یه روز بشنوم که تک تکتون دکتری می خونید. و البته آرزوی سلامتی برای همه دوستان خوبم.
توی پرانتز بگم که اگر کاری داشتید من هنوز هم در خدمتتون هستم. مخصوصا برای دوستان دور از تهران.(تهرونی های گل تنبلی نکنید و کار داشتید بیاید ما هم ببینیمتون)
مریم فروتن